Car Radio

نسخه بتا کارردیو

Car Radio

نسخه بتا کارردیو

بیست و پنجم بود.

الان که دارم اینو مینویسم در واقع نت ندارم و صرفا چون دلم میخواد از به بعد تو وبلاگم بیشتر پست بزارم ،  دارم به صورت آفلاین تو ورد تایپ میکنم. یه چیز جالب دیگه اینه که دارم به نامه ی آخر چارلی گوش میدم و همزمان کتاب "زمین بر پشت لاک پشت ها" ی  جان گرین رو به رومه و دارم به شخصیت اصلی های مزایای منزوی بودن و این کتاب هم زمان فکر میکنم. نه این که بخوام مقایسه ای چیزی بکنم ، نه، اصلا اگر هم بخوام دل و جونشو ندارم! فقط بحثم اینه که مدام فکر میکنم. زیاد. زیاد! اما وقتی که دنبال سر تیترهایی برای اعلام فکرهام میگردم متوجه میشم فکری در کار نیست و فقط یه سری اشیا و شخصیت های غیر واقعی و واقعی که تو سرم میچرخن و مدام از این طرف به اون طرف میرن و جاشونو باهم دیگه عوض مبکنن و من ناگهان متوجه میشم که در ثانیه به هزاران چیز فکر میکنم و احتمالا برعکس یک سری عاشقان روانی زیست به این فکر نمیکنم که "اِ ! چقد جالببببب". نه! من کاری به مغزم و شیوه ی عملکرد عجیبش ندارم. سر و کار من با فکرایی که ته ندارن. و میچرخن و مدام از بین میرن و باز بازیافت میشن ، انگار که این چرخه ی لعنتی تمومی نداره. و مدام درگیرشی و لحظه ای که فکر میکنی همه چیز الان خوبه و حداقل یکی از این هزاران فکر بی سر و ته به نتیجه ای رسیده در طی حرکت اعجاب انگیزی اتفاقات عجیب غریبی ، باز توی چاهی میفتم که قراره تا ابد توش سقوط کنم چون انتها نداره و قرار نیست بالاخره سرم به کف زمین بخوره و مغزم روی زمین قل بخوره. و این چاه دقیقا همون فکر لعنتیه که قرار بود تموم بشه. الناز بهش میگفت "خوره". اما برای من این فقط خوره و فقط فکرای بی سر و ته نیست، یه چیزی هست، باید باشه، یه منبع انرژی برای این افکار بی نهایت، باید مادری باشه که به این افکار تولد بده. من بیستر از این که دنبال تمومی فکرام باشم، دنبال این مادرم. که به قتلش برسونم، که به قتلش برسونم.

  • رویلت

نظرات  (۱۱)

وختی به قتلش رسوندی به منم بگو چجوری تونستی :))
پاسخ:
اصن همه جا درموردش پست میزارم=)))
دوسش دارم، اینی ک نوشتی رو خیلی دوستدارم، درست عین خودت. :') 
پاسخ:
در گوشه ی اتاقش عر میزند:(((
جدی جدی دوس داشتی؟:(
    :|
پاسخ:
=))))))
ایده آل من زمانیه که یاد بگیرم چجوری این فکرای لعنتیو منظم و قابل استفاده کنم... سیریسلی یه مواقعی به ذهن آدم میان که هیچ نیازی بهشون نیست و دقیقا تو حساس ترین شرایط صداشون در نمیاد :))
پاسخ:
همیشه تو بدترین وقتا و تقریبا همیشه پیداشون میشه و مختو میندازن تو چرخ گوشت و خاک شیرش میکنن=))
بات ایف یو‌ کن کیل هر دو یو ریئلی وانا کیل هر؟ منظورم اینه که مطمئنی؟ این افکار با تو بزرگ شدن و خب من به شخصه خیلی بیشتر از اونی که فکر کنی روانیِ خاطره‌همم که بتونم سرچشمه ی افکاری که خاطره هامو ساختنو بکشم و البته این نظر منه فقط.
پاسخ:
بدون خاطره زندگی بهتر نیست؟ من همین الانشم بخاطر این شدت از خاطرع داشتن انقدر آدم مودی و یهو افسرده شویی ام. یعنی ممکنه خاطره هام دوس داسته باشم و هر شب بغلشون کنم اما واقعا چیزی مفیدی توشون نیست حز درد.
  • Vkauiwgbwkwopqbqmqjwgwvjqqhqvqjiqgqv1k1o1o
  • دلبرک مایی تو رویلت =)))))
    پاسخ:
    اصن از این حرفا میزنین هی میگم ینی با منه؟T-T
    آره شاید. تا حالا اینجوری بهش نگاه نکرده بودم. یعنی میدونی؟ من خیلی آدمِ نیمه‌پرِ‌لیوان نگریَم‌، یعنی سعی میکنم باشم. برای همین همیشه دوست دارم به چیزای خوبی که تو خاطره‌ها هست نگاه کنم. برای همینه که تا حالا اونجوری نگاهش نکردم.
    پاسخ:
    و منم همونی ام که همیشه تیکه بداشو میبینه. متاسفانه من بدبینه ام. مثل تو بودن خیلی بهتره.. خیلی..
    The perks of being khaterebaze kufti=)
    پاسخ:
    گوه توش. مزایا نداره که. همش مرضه.
    بله بله بله، دوستش دارم، زیااااد، نبودت چ طولانی شد روژانو، لیمون خسته اس، برنمیگردی جانا؟
    پاسخ:
    خوشالم که دوسش داری لعنتی=(((
    کمه که اتفاقا. همش چهار پنج روزه فکر کنم. سرم شلوغه و مریض روانی ام. سردرد امان نمیده.. اما برمیگردم بالاخره. شاید یه پنج شیش روز دیگه.
    رویی واقعا دیگه نمیدونم چی بگم به قتلش که رسوندی 


    باعث خنک شدن دل ما میشی😂
    پاسخ:
    به قتلش که برسونم همه چی میمونه رو هوا، یهو دیدی اصن حسام ته کشیدن ولی قطعا نبودش بهتر از بودنشه..
    هوم..به جای اینکه دنبال از بین بردن افکار خسته گونت بشی میتونیم کلی خاطره و فکر خوب بسازی که اون قدیمیارو فراموش نه ولی کمرنگ کنه، چند تا ازون واقعیاش که سر و ته دارنو حتا ممکنه اخرش با مخ بخوری به ته چاه ک ببینی مغزت داره قل می خوره میره  :)
    ولی کلا درد کشیدن ینی هنوز زنده ایم نه؟ :)
    پاسخ:
    درد کشیدن یعنی هنوز زنده ایم چون تنها چیزیه که بعد مرگ حس نمیشه=)))
    و خپ خاطره خوب ساختن بعدش مرض داره، مرض میگیری دیگه درست بشو نیستی..
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی