Car Radio

نسخه بتا کارردیو

Car Radio

نسخه بتا کارردیو

۵ مطلب در خرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

وی توسط هندسه درانک شده بود.

کلد بلادد کلد بلادد 

ده وی یوو بین تریتینگ می ایز گتینگ اوت آف هند

اند یو والک اراوند لایک یور سو اینسنت

آی گیو یو مای هارت

حوصله ندارم بقیشو بنویسم-.-

اینا رو آقای خالید(کالید؟ خالد؟ کالد؟) میگه. 


انی وی. نمیدونم میخوام از چی حرف بزنم. قبلا گفته بودم که بیشتر اوقات زندگیمو نمیدونم و چندروز پیشم گفتم که حس میکنم باز دارم رویلتی میشم که ردبول به دست تو خیابونا بی هدف میچرخه در نتیجه بیشتر نمیدونم.

ولی آخ اگه پسری وجود داشت که بفهمه تئودور فینچ کیه و قبولش داشته باشه من همینجا در ملاء عام باهاش ازدواج میکنم. انی وی اگین. هندسه ای که الان جلومه داره فحشم میده و منم براش شکلک درمیارم. آیا درستش این نبود که جای هندسه الان کراشم اینجا بود؟ آیا این حق است؟ آیا این عدالت است؟ آیا این زندگی ست؟ مهم نیست واقعا جواب این سوالا چون انی وی ایت ساکس.

من رو انی وی گیر کردم.

سو دیس ایز هاو ایت استارززززز

صدای ده 1975 را کم میکند. درسته عاشقشونم ولی داشتم حرف میزدم.

دیر دایری، دیر وبلاگ، دیر ملت، دیر کراش، دیر اختاپوس، دیر غزل حتی، دیر مهدیه حتی، اصن هرکوفتی ای که میدونم اینا رو میخونه، لایف ساکس بات یو دنت، نمیدونم چرا ولی خپ دیگه. اه بسه واقعا دارم چرت میگم.



من اینجام

و من اینجام ، خیره به قسمت نوزده فصل چهار فرندز که تازه دانلودش کردم و هری پاتر و محفل ققنوسی که دویست صفحه از پونصد صفحه ش مونده.

و کنار دستم بادبادک بازی که تازه شروع کردم و ناتوردشتی که برای هفتمین بار میخونم در دستم. 

بعد بگین انتخاب کردن سخت نیست:'|

آیم ئه فاکد آپ پرسن.

پشه مگس خرمگس خرپشه(داریم؟) هرگوهی که هست دور اتاقم میچرخید و برام خاطره درست میکرد و خاطره دار شدم. انی وی.
تا حالا فکر کردین که باید زودتر کاراتونو انجام بدین تند تند همه ی مراحل زندگیتونو طی کنین تا هرچه سریع تر به مرحله ی مرگ و بای بای برسین؟
خپ اگه حس کردین واقعا به من مربوط نیست یه فکری به حال خودتون بکنین.
پری روز خیلی یکدفعه وسط خوندن بادبادک باز یه آهنگ خاطره دار پخش شد که خاطره ش دقیقا مال چهارسال پیش بود اونم برای شبی که ناتوردشتو (هلدن این یور فیس با "ت" نوشتم)میخوندم و بعد بادبادک بازو بستم و رفتم سمت کتابخونه و ناتوردشتو برداشتم و شروع کردم برای بار هفتم بخونمش.
درواقع میدونین چجوریه؟ من یه سال و اندی پیش به اختاپوسم(بهترین دوستم بهترین دوستم بهترین دوستم نفهما ، کراش نه، بهترین دوستم) قول دادم که هولدنو بزارم کنار. که انقدر درگیر این شخصیت نباشم. اختاپوسم معتقد بود من اونقدر درگیر هولدن بودم که خودمم یه آدم بی هدف شدم که همینطوری داره تو خیابونا ول میچرخه. بدم نمیگفت ، (اگه بیخودی نوشته های چنل اعداد مختلطو خونده باشین قطعا میدونین چی میگم.) واقعا درست میگفت و بعد از اون اتفاق من مثه یه دوست که قول داده و مثه یه دخترخانوم گل دیگه ناتور نخوندم و سعی کردم هدف برای خودم پیدا کنم و تو خیابونا ردبول به دست نچرخم و از این نیمکت به اون یکی نرم و کارم به خودکشی نکشه. 
ولی اختاپوس یه چیزیو نمیدونست. من هدف دار شدم بهتر شدم، هولدنی شدم که ته ناتورشو خودش مینوشت اما من این وسطا با معقوله ای به اسم بوکوفسکی آشنا شدم=)))))))))))))
و یه چندوقت پیشم هزارپیشه ی بوکوفسکی رو خوندم=))))))))))))))
بوکوفسکی با سلینجر فرق داره حرفاش گفته هاش اتفاقایی که براش افتاده اما یه چیزی این وسط مشترکه و اون صد در صد بی هدفیه.
و حالا من فکر میکنم برگشتم خونه ی اول که دلم انقدر شدید هولدن کالفیلد میخواد که انقدر دلتنگشم. و سال کنکورم داره میاد و همه ی اینا داره میگه که تو یه فاکد آپی.
#اختاپوس_لطفا_هیچوقت_اینو_نخون_وگرنه_دیگه_هیچوقت_از_روی_منبر_پایین_نمیای.

منو بازی نمیدن آخه.

دلم میخواد آسمون دم صبحی بشم که نور خورشید به بند بندش میتابه و بعد گرگ و میش میشه. ولی هرچقدم تلاش بکنم من چیزی به جز یه ستاره که سال ها قبل منفجر شده از بین رفته فقط هنوز نورش به ما نرسیده نیستم. من واقعا حساب نمیشم تو بازی آسمون.

توی احساسات خفه شد و مرد.

و در حالی که با تی شرت پینک فلویدش کف اتاقش روی سرامیکای سخت و سرد دراز میکشید به این فکر میکرد که شاید آسمون تا سقف اتاقشه. و ستاره ها برای اون تعریف نشده ن. و در حالی که دستاشو دور خودش میپیچد تا خودشو بغل کنه فکر کرد که شاید فقط میخواست چیزی حس کنه. فقط میخواست که چیزی رو پیدا کنه که بتونه بهش اهمیت بده و حس کنه که شاید اونم یه انسانه.

و بعد اتفاق افتاد؛درست وقتی که قبول کرد چیزی برای اهمیت توی دنیای آدما وجود نداره؛ اتفاق افتاد؛ و همه چیز شدت پیدا کرد، و از شدت حس کردن توی احساسات خفه شد و مرد.

#نامه_هایی_برای_سید 1